loading...
گوناگون
1


دیجی مفت
تبلیغات

مدیر بازدید : 249 جمعه 11 اسفند 1391 نظرات (0)

برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی

حالیا عکس دل ما است در آیینه‌ی جام
تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی

دیدی آن یار که بستیم صد امید در او
چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی

تیره شد آتش یزدانی ما از دم دیو
گرچه در چشم خود انداخته دود ای ساقی

تشنه ی خون زمین است فلک، واین مه نو
کهنه داسی است که بس کشته درود ای ساقی

منتی نیست اگر روز و شبی بیشم داد
چه ازو کاست و بر من چه فزود ای ساقی

بس که شستیم به خوناب جگر جامه ی جان
نه از او "تار" به جا ماند و نه "پود" ای ساقی

حق به دست دل من بود که در معبد عشق
سر به غیر تو نیاورد فرود ای ساقی

این لب و جام پی گردش می ساخته اند
ورنه بی می و لب جام چه سود ای ساقی

در فروبند که چون «سایه» در این خلوت غم
با کسم نیست سر گفت و شنود ای ساقی



دراین سراب وصالت چو اشک بارانیم
سحر به بادیه گردیم و شب ،چه گریانیم

به حکم اینکه تو در حسن و ما شبی سیهیم
شبانه مست و سحر تا به شب غزل خوانیم

نه یک نظربه من آری نه یک نظر بکشی
ز تاب زلف سیاهت ببین ، پریشانیم

به بوسه ای که ندادی شب فراق به ما
به باده بوسه رساندیم و باده نوشانیم

گلی به حسن تو در باغ خوبرویان نیست
تو را به ما چه نظر چون که ما مغیلانیم

به هر که ازغم هجران و وقت مستی خود
بگفته ایم ، شود مرهمی ، پشیمانیم

شنیده ام که ز ستار و وقت مستی او
کسی قرار نداند ، غلام جانانیم



براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد

اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
تبلیغات


درباره ما
این وبسایت در ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی ایرانی ثبت شده و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. توجه:برای کاربرانی که مطالب برای سایت ارسال کنند شارژایرانسل 2000تومانی داده میشود.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون درمورداین سایت چیه
    کدهای اختصاصی